«رعنا» یکی از سریال های ماندگار تلویزیون در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
داوود میرباقری پس از سریال «گرگ ها» در دومین اثرش برای قاب کوچک، در قالب عشق دو دلداده که گذشت سال ها زنگار فراموشی بر آن ننشانده، مقطع زمانی پیروزی انقلاب اسلامی را به مفاهیم انسانی ای همچون عشق، وفاداری، بر سر عهد ماندن و گذشت و چشم بستن بر رذالت ها پیوند زده است.
رعنا که زندگی اش را به پای عشق جاودانش (جواد) گذاشته و شوهر معلمش را در اثر حسادت و فرومایگی برادرش، منصور، از کف داده، حالا و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و در بحبوحه ناپدید شدن پسرش سهراب در جریان تظاهرات، از گذشته خود با دخترش، تهمینه، می گوید؛ از ایام تنهایی، عزلت و مشقاتی که در فراق همسر و برای به سامان رساندن فرزندانش به جان خریده تا حرمت عشق را نگه دارد. منصور، تنها برادر رعنا که از وصلت او با جواد دل خوشی نداشته، شوهرخواهرش را به ساواک لو داده و مسبب تمام مصائب شده است.
حالا و پس از گذشت سال ها، رابطه عاطفی شکل گرفته میان فرزندان این دو، محملی شده برای بازخوانی آن چه در این سال ها بر رعنا رفته است. رعنا برای برای پاسداشت این روابط احساسی شکل گرفته، در ابتدا مهر سکوت بر لب می زند و از باب مدارا وارد می شود اما ورود یک جوان انقلابی به زندگی دخترش، تهمینه، معادلات را بر هم می زند و دوباره برادر و خواهر را در مقابل هم قرار می دهد و کینه ها سر باز می کند.
میرباقری در ورای طراحی یک درام جذاب و چند لایه و روایت داستانک هایی به موازات آن، به برهه زمانی پیروزی انقلاب اسلامی نقب می زند و قصه هایش را حول و حوش آن می چیند و ریشه های این اتفاق بزرگ را مورد واکاوی قرار می دهد. تمرکز اصلی فیلمنامه اما بر روابط میان شخصیت ها است و اتفاقات مربوط به مبارزات و تظاهرات کمتر به شکل مستقیم در قاب دوربین میرباقری قرار می گیرند.
میرباقری با طراحی و ورود کاراکتر جوان مبارز انقلابی (با بازی پرویز پرستویی) به نوعی مانیفست انقلاب را نیز از زبان او بازگو می کند. و در پایان، تاریخ به نوعی تکرار می شود؛ تهمینه نیز مانند رعنا به ندای قلبش گوش می سپارد و به راهی می رود که مادر پیش از او رفته است؛ همچنان که سهراب نیز قدم در مسیری گذاشته که سال ها پیش پدرش، جواد، در آن گام نهاده است.
ساختار تئاترگونه سریال رعنا، نوع شخصیت پردازی و طراحی دیالوگ ها، امضای داوود میرباقری را پای آن نشانده و همه نشانه ها و کدگذاری های سازنده اش را یکجا با خود دارد. علاوه بر قصه جذاب سریال، دیالوگ های برآمده از قلم توانای کارگردان، جذابیت های سریال را دو چندان کرده و اصولا، رعنا یک اثر دیالوگ محور است. قصه و دیالوگ های جذاب، به نوعی ریتم بعضاً کند سریال را پوشش داده و باعث می شود این نقصان چندان به چشم نیاید.
گلچهره سجادیه، سعید نیکپور، بهزاد فراهانی، رویا تیموریان، پرویز پرستویی، فاطمه گودرزی و رسول نجفیان یک تیم قوی بازیگری را در سریال رعنا فراهم آورده اند که هر چند به علت ساختار تئاترگونه اثر و سال ها تجربه خودشان بر روی صحنه، بازی های شان در برخی سکانس ها کمی اغراق شده به نظر می رسد اما همه آن ها در مجموع نمره قبولی می گیرند. در این میان، حساب یک بازیگر جداست؛ سریال رعنا یک گلچهره سجادیه فوق العاده دارد که یکی از بهترین نقش آفرینی های همه عمر آکتوری اش را به نمایش می گذارد. سجادیه در بازتاب حالات درونی یک زن رنجدیده و دلشکسته اما در ظاهر مقاوم و استوار، و کمک از میمیک چهره و اجزای صورتش برای انعکاس آن به غایت هنرمندانه عمل کرده و کاراکتر رعنا را به یکی از معیارها و برندهای بازیگری بدل ساخته است. بهزاد فراهانی هم در قالب بدمن سریال، موفق ظاهر شده و نقش آفرینی ماندگاری را از خود به یادگار گذاشته است.
با وجودی که میرباقری پس از ساخت سریال رعنا به تولید مجموعه های تاریخی مذهبی روی آورد و قضا را ببین، در این عرصه هم کاملا موفق بود و آثار فاخر و ماندگاری همچون امام علی(ع)، معصومیت از دست رفته و مختارنامه را در کارنامه هنری خود ثبت کرد، رعنا همچنان جزو کارهای محبوب او در میان هوادارانش است.
برخی از سکانس های این سریال پس از گذشت سال ها در خاطر جمعی مخاطبان تلویزیون به یادگار مانده و زنده است. از جمله، سکانسی که پاره شدن پاکت سیب در دست رعنا و کمک جواد در جمع آوری میوه ها، جرقه عشق را میان آن دو پدید می آورد و یا سکانس پایانی، آنجا که رعنا در لحظه احتضار، جواد را می بیند که با دوچرخه قدیمی و همیشگی اش از راه می رسد و او را روی ترکش می نشاند و با خود می برد. دیدار دو دلداده پس از سال ها فراق و همراه شدن با هم برای همیشه و تا ابد.
/ س م